خودشناسیروانشناسی شخصیت

بخش اول روانشناسی تحلیلی یونگ

آشنایی با روانشناس تحلیلی یونگ

برونگرا، شمی، فکری، حسی، ملاحظه‌کننده و… شما جزو کدام تیپ شخصیتی هستید؟

اگر به اطرافیانتان دقت کرده باشید هرکدام شخصیت منحصربه‌فردی دارند. یکی درونگرا و یکی برونگرا است. دیگری احساساتش را درگیر تصمیم‌هایش می‌کند و آن یکی با عقل و منطق تصمیم می‌گیرد. شاید گاهی بتوانید بگویید یکی شخصیتی شبیه پدرش دارد یا خودتان را به یکی از دوستانتان از نظر خصوصیات نزدیک‌تر بدانید، ولی باز هم هریک از انسان‌ها شخصیت خاص خود را دارند. شخصیتی که شاید در کلیات به دیگری شباهت داشته باشد، اما در جزئیات تفاوت‌های بسیاری خواهد داشت.

یونگ روانشناس تحلیلی است که توانست این شباهت‌ها در کلیات رفتاری را دسته‌بندی کند. بر اساس این طبقه‌بندی می‌توان افراد را به تیپ‌های شخصیتی مشخصی دسته‌بندی کرد. اگر مایل هستید تیپ شخصیتی خود را بشناسید و دریابید از دیدگاه یونگ شخصیت افراد چطور شکل گرفته و چه نکاتی در این شکل‌گیری تاثیر داشته، با ما در ردپا همراه باشید.

انرژی روانی: اضداد، هم ارزی، آنتروپی(افت)

اگر تا حدودی با مفاهیم فیزیک آشنا باشید، می‌توانید به راحتی درک کنید یونگ برای توضیح کارکرد انرژی روانی چطور از مفاهیم فیزیک کمک گرفته و سه اصل بنیادی را مطرح کرده است.

اصل اضداد

برای مثال یونگ معتقد است هر حالتی که در شخصیت وجود دارد، مانند یک بردار دو سر است که قطب‌های متضاد را دربرمی‌گیرد. نقطه مقابل برونگرایی، درونگرایی است. نقطه مقابل تصمیمات احساسی، تصمیمات منطقی است و… . وجود این قطب‌های متفاوت اصل اضداد را نشان می‌دهند که به جود ضدیت یا همان قطب بودن در انرژی طبیعی دنیا اشاره دارد، مانند گرما در برابر سرما. این تضاد در انرژی روانی افراد هم دیده می‌شود، مانند برونگرایی در برابر درونگرایی. همین تضادها باعث ایجاد جریان انرژی روانی در فرد می‌شود و هر فردی جفت‌های انرژی و قطب‌های متضادی دارد که برخی پررنگ‌تر و برخی کم‌رنگ‌تر هستند.

اصل هم‌ارزی

اصل بعدی به هم ارزی اشاره دارد. اگر تا به امروز انرژی روانی خود را صرف علاقه خاصی کرده‌اید و از امروز آن را کنار گذاشته‌اید، این انرژی از بین نمی‌رود بلکه به زمینه تازه‌ای منتقل می‌شود که از قضا باید ارزش روانی برابری با علاقه اولیه‌تان داشته باشد. این موضوع همان اصل هم‌ارزی در دیدگاه یونگ است. در این اصل به این نکته اشاره شده که انرژی برای ایجاد وضعیت خاصی مصرف می‌شود؛ اما با تمام شدن آن وضعیت، انرژی از بین نمی‌رود، بلکه به وضعیت دیگری که به آن انرژی روانی احتیاج دارد، منتقل می‌شود.

آنتروپی یا افت

در شخصیت همه انسان‌ها نوعی گرایش برای رسیدن به تعادل و آرامش وجود دارد. برای مثال اگر یکی از قطب‌های شخصیت شما مثلا برونگرایی قوی‌تر باشد، انرژی روانی تمایل دارد از آن قسمت قوی‌تر به سمت ضعیف‌تر یعنی درونگرایی جاری شود تا تعادل و آرامش در شخصیت تان به وجود بیاید. این اصل آنتروپی یا افت است.

بر اساس نظریه یونگ در حالت ایده‌آل شخصیت شما انرژی روانی را بین ابعاد مختلف پخش و تلاش می‌کند این انرژی همه جا به صورت متعادل باشد. این حالتی است که دائم در حال وقوع است و به ندرت به صورت کامل در حالت تعادل است؛ چون ابعاد شخصیتی ما نقاط پررنگ و کمرنگی دارند که بر اثر تربیت، محیط اطراف و… به وجود آمده‌اند. همچنین اگر این تعادل به صورت کامل شکل بگیرد، انرژی روانی حاصل از وجود اضداد در شخصیت، با رسیدن به تعادل کامل افت کرده و تا حدی کم می‌شود.

تعریف انرژی روانی از دیدگاه یونگ

یونگ برخلاف فروید که انرژی روانی یا همان لیبیدو را عمدتا انرژی جنسی می‌دانست و بر اصل لذت‌طلبی  تاکید داشت، معتقد بود انرژی زندگی گسترده‌تر و نامتمایز است. اصطلاح لیبیدو در نظریه یونگ به دو صورت کاربرد دارد. یکی به صورت کلی که همان انرژی زندگی است و دیگری انرژی روانی که به شخصیت سوخت می‌رساند و روان نامیده می‌شود.

عملکرد فعالیت‌هایی مانند درک، تفکر، احساس و… به انرژی روانی مربوط است. از این رو اگر بیش از حد درگیر یکی از حالت‌های رفتاری روانشناختی شوید، انرژی روانی زیادی را صرف آن کرده و در اصطلاح شخصیتی با آن خصوصیت خاص را پیدا می‌کنید. برای مثال اگر اغلب تصمیم‌گیری شما بر اساس فکر و منطق باشد تا احساس، انرژی روانی‌تان بیش از حد صرف تفکر می‌شود و به اصطلاح شخصیتی متفکر پیدا می‌کنید. شاید تا اینجا متوجه شوید که اگر از نظر دیگران فردی منطقی هستید یا با احساس تصمیم می‌گیرید، دلیل آن از دیدگاه یونگ چیست؟

نظام‌های شخصیت در روانشناسی تحلیلی یونگ

یونگ هم مانند فروید شخصیت را دارای چند نظام مجزا می‌دانست که می‌توانند یکدیگر را تحت‌تاثیر قرار داده و عملکرد نهایی فرد را شکل دهند.

«خود» مرکز هوشیاری و اولین نظام شخصیتی انسان از دیدگاه یونگ است. «خود» همان رفتارها و فعالیت‌های عادی است که در طول روز انجام می‌شود و نگرش‌های اصلی فرد را دربرمی‌گیرد. این نگرش‌ها همان‌هایی هستند که از نظر یونگ در یک بردار متضاد و دو سر قرار دارند. این بردار شامل برونگرایی-درونگرایی برای نحوه رفتار فرد و تعامل با دنیای اطراف، حسی-شهودی برای نحوه درک و دریافت اطلاعات از محیط، تفکر-احساس حین تصمیم گیری و ملاحظه‌کننده-داوری‌کننده برای عملکرد فرد در انجام امور است. البته قسمت آخر بعدها به چیدمان شخصیت یونگ اضافه شد.

«ناهوشیار شخصی» مخزن مواردی است که زمان هوشیار بوده‌اند، ولی به دلیل پیش پا افتادگی یا بی‌اهمیتی از خود به ناهوشیار منتقل شده‌اند. ناهوشیار شخصی همان کمد بایگانی شخصیت است. اگر تجربیات فزاینده‌ای در کمد بایگانی شخصیت با یک عنوان خاص مانند قدرت‌طلبی جمع شود عقده‌ها شکل می‌گیرند. همان عقده کسب مقام و قدرت‌طلبی یا عقده جلب‌توجه و… که در ناهوشیار شخصی هستند، زیرا فرد آن‌ها را ظاهرا بی‌اهمیت قلمداد می‌کند و از هوشیار به ناهوشیار منتقل می‌کند، اما با جمع شدن بیش از حد این حالت در ناهوشیار، فشار فزاینده‌ای به بخش هوشیار برای عملی کردن این حالات وارد می‌شود.

«ناهوشیار جمعی» همان عمیق‌ترین سطح روان است که غیرعادی‌ترین و بحث‌برانگیزترین جنبه نظام یونگ را تشکیل می‌دهد. از نظر او تجربیات مشترکی به صورت جمعی بدون تغییر در همه افراد تکرار می‌شود. تجربیاتی که نوع بشر آن را از نیاکان خود به ارث برده است. این تجربیات همان کهن الگوها هستند. حالاتی که در همه انسان‌ها وجود دارد و مانند اعضای بدن مشترک است.

در اینجا بعضی از معروف‌ترین کهن الگوها را آورده‌ایم:

  • نقابی که برچهره می‌زنید تا متفاوت از خود واقعی‌تان باشید و بیشتر مورپسند جامعه قرار بگیرید، پرسونا نام دارد.
  • جنبه‌های مردانه در زنان و جنبه‌های زنان در مردان آنیما و آنیموس نام دارد. هیچ مرد و زنی شخصیت مطلق مردانه و زنانه ندارند و مهربانی در وجود مردان و قدرتمندی در وجود زنان نشان‌دهنده وجود آنیما و آنیموس هستند.
  • اما سایه که غرایز ابتدایی و بدوی انسان‌ها را تشکیل می‌دهد، در واقع منبع رفتارهای ناخوشایند و هیجانات کلی است. انسان باید بتواند این تمایلات بدوی را کنترل کرده و هیجانات مثبت و منفی را که حالات سازنده و مخرب دارند، مدیریت کند.
  • و در انتها کهن الگوی خود که بیانگر یکپارچگی، انسجام و هماهنگی در کل شخصیت است. این کهن الگو وظیفه مدیریت و هماهنگی را در همه انسان‌ها بر عهده دارد.
امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا